حکایت ماشین های شیشه دودی و پرستیژ مسئولان

حکایت ماشین های شیشه دودی و پرستیژ مسئولان

گروه جامعه جهان نیوز، سید مهدی سیدی: تصویری که در ذهن ما از مسئولان جمهوری اسلامی ساخته شده است، مردانی هستند که همیشه از درهای ویژه وارد مراسم شده و از در پشتی خارج می شوند؛ حتی در نماز جمعه هم در صف اول و پشت میله ها می نشینند و به هیچ عنوان دسترسی به آنان امکان پذیر نیست.

«بساط حفاظت شخصیت ها را باید جمع کنیم، ما حفاظت شخصیت ها نداریم، تشریفات و پرستیژ شخصیت ها داریم.» این عبارت ها از زبان مقام بلندپایه امنیتی کشور صادر شده است. علی شمخانی گفته است در کشور هیچ تهدید امنیتی، متوجه هیچ مسؤولی نیست. برای چه می ترسیم؟ 

این اظهار نظر به غایت، مهم و قابل اعتناست. باید رسانه ها آن را جدی بگیرند. گاهی به شخصیت های مسئولی مبتلا شده ایم که پشت سیستم حفاظتی پنهان شده، برای خود پرستیژ و حیثیتی دست و پا کرده اند و به بهانه تهدیدات امنیتی، از مسؤولیت های مردمی، شانه خالی می کنند.

البته همیشه برای مسئولان نظام ما، تهدیدات جدی امنیتی وجود داشته و خواهد داشت. از منطق دینی نیز حفظ جان آدم ها لازم و واجب است. حتی مطابق با اسناد موثق تاریخی، گروه هایی به عنوان محافظ، از جان پیغمبر (ص) حفاظت کرده اند که در ادبیات صدر اسلام به آن ها «حارس» گفته می شده است. از اوایل انقلاب نیز موج وحشتناک ترورهای منافقین، همه را به این اقناع رساند که باید برای حفاظت از مسئولان، چاره ای اندیشید و ساز و کاری چید. امروز یگان حفاظت به بهترین نحو ممکن به وظیفه دینی و انقلابی خود عمل می کند و در تراز بالاترین استانداردهای جهانی، حفاظت از شخصیت ها را به انجام می رساند و البته با وجود تقدیم صدها شهید همچنان با مظلومیت و گمنامی به کار خود ادامه می دهد. اما به هر تقدیر این گفته دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز شایسته توجه است.

هرکدام از ما در مواجهه با محافظان شخصیت ها مشاهداتی داشته ایم؛ یا در مراسم هایی حضور پیدا کرده ایم که باید از گیت عبور کرده و همه وسایلمان را تحویل می داده ایم؛ یا با آسانسورهایی مواجه شده ایم که به خاطر حضور یک مقام مسؤول، قرق شده است. بارها ماشین هایی را با شیشه دودی و چراغ چشمک زن دیده ایم که با سرعت از خط ویژه عبور کرده اند. در تصاویر تلویزیونی به هنگام مصاحبه ها، مردانی خوش اندام و ورزیده را دیده ایم که با عینک دودی و سیم های فنری شکلی که از گوش به زیر یقه کتشان وصل شده، مقام مسؤول را حلقه کرده اند.

اما واقعیت ماجرا آن است که گهگاه آفت هایی در این مسیر مشاهده شده است که باید برای آن چاره ای پیدا کرد. گرچه از اصول حفاظت شخصیت ها همواره آن بوده است که در زندگی معمول مردم اختلال ایجاد نشود؛ اما این اختلال ایجاد شده است. این سبک و سیاق حفاظت، باعت می شود مقام مسئول فرصت و امکان حضور بین توده مردم را پیدا نکرده و رفت و آمد او به متن جامعه سخت شود؛ نه بتواند سینما و پارک برود، نه کوهنوردی کند و نه حتی سرزده در مراسم های محلی شرکت کند؛ چه برسد به اینکه بخواهد خودش خریدهای خانه را انجام بدهد.

از سوی دیگر دسترسی مردم هم به او سخت می شود. کسی نمی تواند روبروی او بایستد و بدون حضور عامل مزاحم بیرونی حرف هایش را بدون لکنت بگوید. حضور محافظان، دور و بر مسؤولان نوعی از هیبت ترسناک را برای آنان ایجاد می کند که خواه ناخواه باعث فاصله گرفتن مردم از آن ها شده و جنسی از بدبینی و کراهت را میان عامه مردم ایجاد می کند. ضمن آنکه نظام تبلیغات دشمن نیز این قابلیت را دارد که از آب گل آلود ماهی گرفته و با انتشار تک عکس های خاص از یک مسؤول بلندپایه اروپایی یا آمریکایی، که مثلا بدون محافظ مشغول خرید یا پیتزا خوردن در مغازه ای عادی است، بر این بدبینی مردمی بیفزاید.

حال آنکه ما مسئولانی داریم که با ساده ترین و مردمی ترین وجه ممکن با اجتماع، حشر و نشر دارند و اصلا برای خود شأن ویژه ای قائل نیستند. اما تصویری که در ذهن ما از مسؤولان جمهوری اسلامی ساخته شده است، مردانی هستند که همیشه از درهای ویژه وارد مراسم شده و از در پشتی خارج می شوند؛ حتی در نماز جمعه هم در صف اول و پشت میله ها می نشینند و به هیچ عنوان دسترسی به آنان امکان پذیر نیست. 

این تصویر باید ترمیم شود و راه برای ارتباط مردم و مسئولان هموار شود.

حکایت ماشین های شیشه دودی و پرستیژ مسئولان

گروه جامعه جهان نیوز، سید مهدی سیدی: تصویری که در ذهن ما از مسئولان جمهوری اسلامی ساخته شده است، مردانی هستند که همیشه از درهای ویژه وارد مراسم شده و از در پشتی خارج می شوند؛ حتی در نماز جمعه هم در صف اول و پشت میله ها می نشینند و به هیچ عنوان دسترسی به آنان امکان پذیر نیست.

«بساط حفاظت شخصیت ها را باید جمع کنیم، ما حفاظت شخصیت ها نداریم، تشریفات و پرستیژ شخصیت ها داریم.» این عبارت ها از زبان مقام بلندپایه امنیتی کشور صادر شده است. علی شمخانی گفته است در کشور هیچ تهدید امنیتی، متوجه هیچ مسؤولی نیست. برای چه می ترسیم؟ 

این اظهار نظر به غایت، مهم و قابل اعتناست. باید رسانه ها آن را جدی بگیرند. گاهی به شخصیت های مسئولی مبتلا شده ایم که پشت سیستم حفاظتی پنهان شده، برای خود پرستیژ و حیثیتی دست و پا کرده اند و به بهانه تهدیدات امنیتی، از مسؤولیت های مردمی، شانه خالی می کنند.

البته همیشه برای مسئولان نظام ما، تهدیدات جدی امنیتی وجود داشته و خواهد داشت. از منطق دینی نیز حفظ جان آدم ها لازم و واجب است. حتی مطابق با اسناد موثق تاریخی، گروه هایی به عنوان محافظ، از جان پیغمبر (ص) حفاظت کرده اند که در ادبیات صدر اسلام به آن ها «حارس» گفته می شده است. از اوایل انقلاب نیز موج وحشتناک ترورهای منافقین، همه را به این اقناع رساند که باید برای حفاظت از مسئولان، چاره ای اندیشید و ساز و کاری چید. امروز یگان حفاظت به بهترین نحو ممکن به وظیفه دینی و انقلابی خود عمل می کند و در تراز بالاترین استانداردهای جهانی، حفاظت از شخصیت ها را به انجام می رساند و البته با وجود تقدیم صدها شهید همچنان با مظلومیت و گمنامی به کار خود ادامه می دهد. اما به هر تقدیر این گفته دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز شایسته توجه است.

هرکدام از ما در مواجهه با محافظان شخصیت ها مشاهداتی داشته ایم؛ یا در مراسم هایی حضور پیدا کرده ایم که باید از گیت عبور کرده و همه وسایلمان را تحویل می داده ایم؛ یا با آسانسورهایی مواجه شده ایم که به خاطر حضور یک مقام مسؤول، قرق شده است. بارها ماشین هایی را با شیشه دودی و چراغ چشمک زن دیده ایم که با سرعت از خط ویژه عبور کرده اند. در تصاویر تلویزیونی به هنگام مصاحبه ها، مردانی خوش اندام و ورزیده را دیده ایم که با عینک دودی و سیم های فنری شکلی که از گوش به زیر یقه کتشان وصل شده، مقام مسؤول را حلقه کرده اند.

اما واقعیت ماجرا آن است که گهگاه آفت هایی در این مسیر مشاهده شده است که باید برای آن چاره ای پیدا کرد. گرچه از اصول حفاظت شخصیت ها همواره آن بوده است که در زندگی معمول مردم اختلال ایجاد نشود؛ اما این اختلال ایجاد شده است. این سبک و سیاق حفاظت، باعت می شود مقام مسئول فرصت و امکان حضور بین توده مردم را پیدا نکرده و رفت و آمد او به متن جامعه سخت شود؛ نه بتواند سینما و پارک برود، نه کوهنوردی کند و نه حتی سرزده در مراسم های محلی شرکت کند؛ چه برسد به اینکه بخواهد خودش خریدهای خانه را انجام بدهد.

از سوی دیگر دسترسی مردم هم به او سخت می شود. کسی نمی تواند روبروی او بایستد و بدون حضور عامل مزاحم بیرونی حرف هایش را بدون لکنت بگوید. حضور محافظان، دور و بر مسؤولان نوعی از هیبت ترسناک را برای آنان ایجاد می کند که خواه ناخواه باعث فاصله گرفتن مردم از آن ها شده و جنسی از بدبینی و کراهت را میان عامه مردم ایجاد می کند. ضمن آنکه نظام تبلیغات دشمن نیز این قابلیت را دارد که از آب گل آلود ماهی گرفته و با انتشار تک عکس های خاص از یک مسؤول بلندپایه اروپایی یا آمریکایی، که مثلا بدون محافظ مشغول خرید یا پیتزا خوردن در مغازه ای عادی است، بر این بدبینی مردمی بیفزاید.

حال آنکه ما مسئولانی داریم که با ساده ترین و مردمی ترین وجه ممکن با اجتماع، حشر و نشر دارند و اصلا برای خود شأن ویژه ای قائل نیستند. اما تصویری که در ذهن ما از مسؤولان جمهوری اسلامی ساخته شده است، مردانی هستند که همیشه از درهای ویژه وارد مراسم شده و از در پشتی خارج می شوند؛ حتی در نماز جمعه هم در صف اول و پشت میله ها می نشینند و به هیچ عنوان دسترسی به آنان امکان پذیر نیست. 

این تصویر باید ترمیم شود و راه برای ارتباط مردم و مسئولان هموار شود.

حکایت ماشین های شیشه دودی و پرستیژ مسئولان